کاری برای رفع کدورت نمیکنم.
احساس میکردم دوباره نوشتن مرا زنده خواهد کرد. ولی آنچه مینویسم را دوست
ندارم و با همهی اینها اگر حس راهرفتن روی تکهای از پیادهرو بر فراز پرتگاه نبود، چقدر خوش
بودم... من تنها، غمگین، غبارآلود و ناامیدم.
ویرجینیا وولف، یادداشتها، 1920